سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

هنگامی که برای وقت و انرژی ما احترامی قائل نیستید، احساس می کنیم که برای ما احترام قائل نیستید و این که برایتان عادی شده ایم.

راه حل

*از همسر خود بپرسید که آیا در کارهای خانه یا بچه ها به کمک احتیاج دارد یا نه؟
منتظر نشوید ببینید همسرتان دیگر به ستوه آمده است، پیشنهاد کنید در انجام کارها به او کمک کنید.حتی هنگامی که از شما کمک نخواسته یا ظاهراً نیازی به آن نیز ندارد. صرف این که همه چیز را بدون شکایتی انجام می دهیم، لزوماً به این معنا نیست که از آن لذت می بریم و خوشحال هستیم. بر فرض هم که این طور باشد، چنانچه به ما کمک کنید بسیار خوشحال تر خواهیم شد.
*در قبال وقت و برنامه های شخصی او مسئولانه رفتار کنید.
چنانچه می دانید نامزد/همسرتان منتظر تلفن شما یا تصمیم نهایی شما در مقابل برخی برنامه های مشترک شماست آن را پشت گوش نیاندازید. چنانچه کار داری یا سرتان شلوغ است زنگ بزنید که نمی توانید صحبت کنید تا وقتی که کارتان تمام شود.به او بگویید که مایل هستید برای تعطیلات آخر هفته تان از پیش برنامه ریزی کنید، اما به مدت چند روز به علت مشغله نمی توانید دست به این کار بزنید.چنانچه
قرار است دیر کنید حتماً از پیش به او خبر دهید.
*به حقوق او تجاور نکنید، حتی چنانچه مخالفتی نیز با شما نداشته باشد.
در بخش پرسش و پاسخ یکی از سمینارهایم مرد خوش سیمایی برخاست و گفت:«من شوهر خوبی نیستم.» زن های حاضر همگی خندیدند. سپس مرد ادامه داد «دوسال است که نامزد دارم. او را واقعاً دوست دارم. اما... چطور بگم؟ او زیادی خوب است. می گذارد هر کاری که دوست دارم انجام دهم. هرگز از دست من ناراحت یا عصبانی هم نمی شود.»
پرسیدم: «چرا فکر می کنی این یک مشکل است.»
توضیح داد: «مشکل این است که من از این صفت او سوءاستفاه می کنم. همیشه همه کاری را در آخرین لحظه انجام می دهم. یا مدت ها به او زنگ نمی زنم، حتی با این که می دانم منتظر تلفن من است.
می توان گفت او برایم خیلی عادی شده است. کدام یک از کتاب های خود را به او توصیه می کنید؟ فکر می کنم اعتماد به نفسش پایین باشد. اگر کمی قوی تر بود این جوری همیشه (قسر)در نمی رفتم!»
پاسخ دادم:«طوری صحبت می کنید که گویی دلیل بدرفتاری های شما آن است که نامزدتان با خیلی خوب بودن و با گذشت بودن در حق شما، شما را وسوسه می کند با او بیشتر بدرفتاری کنید. در این که این مشکل اوست، بحثی نیست. مطمئناً نامزد شما باید بیاموزد که حدود و ثغوری برای خودش تعریف کند. اما این موضوع مورد بحث ما نیست.
مشکل این است که شما دانسته حدود و ثغور و نیز حقوق شخصی او را زیر پا می گذارید و خوب بودن او را وظیفه ای می دانید. مهم نیست که او مقابل شما می ایستد یا نه. اما این درست نیست که شما با او چنین رفتار کنید.
کمی با او سخت گیر بودم. زیرا در واقع آنچه انجام می داد، سرزنش قربانی خود بود. بدین معنا که می گفت رفتار نادرست او تقصیر اونیست. بلکه تقصیر ضعف نفس و عدم اعتماد به نفس نامزد اوست. گویی می گفت، «اگر از من بخواهد، با او بهتر رفتار خواهم کرد. ولی حالا که ان یک تو سری خور حسابی است نمی توانم جلو خودم را بگیرم و توی سرش نزنم. این در واقع شقی از بازی روانی ببین مجبورم کردی چکار کنم است.(1)این بازی همواره مرا عصبانی می کند. حال چه در اتاق مشاوره بازی شود چه در دادگاه.
هدفم از بیان این داستان این بود که به شما مردها بگویم به حدود و ثغور نامزد/همسرتان تجاوز نکنید حتی اگر او به شما اجازه می دهد حقوق او را زیر پا نگذارید و او را امتحان نکنید. حتی چنانچه به شما اجازه می دهد. اجازه ندهید تنبل شوید، به او بی احترامی نکنید، حتی اگر او به شما اجازه ی این کار را می دهد.
ما زن ها همواره در طول تاریخ با این قبیل شرطی شدن های اجتماعی در نبرد بوده ایم. این که برای احراز حقوق خودمان در برابر مردها نایستیم یا مرد زندگی مان را با توقعات زیادی نترسانیم.ما زن ها می بایست صدمات و لطمات عاطفی گذشته ی خود را که نتیجه بدرفتاری هایی است که تحمل کرده ایم، التیام بخشیم. اما شما مردان می توانید حتی هنگامی که ما خودمان نیز بر حقوق خود واقف نیستیم و به کمتر از آن دل خوش کرده ایم، به ما کمک کنید و با احترام با ما رفتار کنید. به یاد داشته باشید: کم گذاشتن درعشق، پیروزی محسوب نمی شود و چیزی جز باخت و شکست نیست.
در زیر خلاصه ای از مواردی که به زن ها احساس ارزرشمندبودن و بی ارزش بودن می دهند، آورده شده است.
آنچه موجب احساس ارزشمند بودن در ما می شود:
توجه شما به آنچه بر ما می گذرد
تشکر و قدردانی کلامی
همکاری و کار گروهی
نشان دان این که به ما نیاز دارید
پرسیدن و جویا شدن افکار و نظرات ما
ما را در اولویت قرار دادن
احترام به وقت و نگرانی های ما
نشان دادن علاقه به زندگی ما
آنچه موجب احساس بی ارزش بودن در ما می شود:
خودشیفتگی شما
تشکر و قدردانی نکردن
خودسری و یکه تازی
پنهان کردن نیازهایتان
به حساب نیاوردن ما
انکار یا نادیده گرفتن نیازهای ما
بی توجهی به ما
توجه نکردن به ما
در زیرجدولی آمده که در لحظات دشوار و پر اضطراب روابط تان می توانید پرسشهای ساده آن را از خود بپرسید و به خودتان و همسرتان در حل مشکلات کمک کنید.

آنچه مردها می تواند انجام دهند:

هنگامی که متوجه می شوید نامزد/همسرتان علایمی دال بر نارضایتی و ناخوشحالی از خود بروز می دهد، سؤالات زیر را از خود بپرسید:
1-چگونه می توانم الآن به او احساس امنیت بدهم؟
2-چگونه می توام الآن به او احساس مرتبط بودن بدهم؟
3-چگونه می توانم الآن به او احساس ارزشمند بودن بدهم؟
به عنوان مثال: فرض کنید همسرتان یک شب کمی زودرنج و تحریک پذیر شده و نمی دانید که چرا؟ به جای آن که آن را نادیده بگیرید و فرض را به این بگذارید که چنانچه خودش
بخواهد حتماً در آن باره با شما صحبت خواهد کرد، از او بپرسید:«چه اتفاقی افتاده؟ آیا کاری از من ساخته است تا تو را خوشحال کنم؟» ممکن است او به طور واضح و مشخص به شما بگوید که در آن لحظه چه خواسته ای از شما دارد. چنانچه خواسته اش را نگوید نگران نباشید. کافی است کاری کنید احساس امنیت، مرتبط بودن یا ارزشمند بودن کند، اهمیتی ندارد، چنانچه راه حلی برای مشکل فعلی او ارائه ندهید، صرف این که پیش قدم شوید و به او نشان دهید که برایتان مهم است و دوستش دارید، به او احساس بهتری خواهد داد.
به یاد داشته باشید میزان تلاشی که صرف تغییر احساسی او می کنید در مقایسه با وقت و انرژی که صرف ناراحتی مداوم او خواهید کرد، بسیار ناچیز است.رسیدگی به یکی از سه نیاز پنهان او سرمایه گذاری ای کوچک خواهد بود با سودی گزاف.

آنچه زن ها می توانند انجام دهند:

گاهی اوقات ما زن ها در مقاطعی از زندگی مان احساسات ناخوشایندی را تجربه می کنیم که دلیل آن راهم نمی دانیم.هنگامی که به ناگهان احساسات بدی به سراغ شما می آیند، به احتمال قوی به این دلیل است که یکی یا هر سه ی نیازهای اساسی و پنهان شما برآورده نشده است.بدین معنا که یا احساس ناامنی می کنید یا احساس جداافتادگی و گسستگی می کنید و یا احساس ارزشمند بودن شماخدشه دار شده است.

از خود بپرسید:

1-چگونه می توانم همین حالا احساس امنیت داشته باشم؟
2-چگونه می توانم همین حالا احساس مرتبط بودن کنم؟
3-چگونه می توانم همین حالا احساس ارزشمند بودن کنم؟
برای نمونه، فرض کنید یک روز غمگین و ناراحت هستید و دلیلش را هم نمی دانید. سؤالات فوق را از خود می پرسید و متوجه می شوید که شوهرتان اخیراً خیلی کار داشته و شما نیاز داشته اید که بیشتر با او مرتبط باشید. ولی تمام این مدت احساس جداافتادگی و دوری داشته اید.
چه کار می توانید بکنید؟ به او نزدیک می شوید و احساسات خود را بیان می کنید. می توانید برای خودتان برنامه ای دو نفره ترتیب یدهید. می توانید نزدیکی و صمیمیت جسمانی را امتحان کنید.حال دیگر می دانید که مشکل چیست و می توانید چاره ای بیاندیشید.
گاهی اوقات نیز احساسات بدی را تجربه می کنید که هیچ ربطی به روابط صمیمی شما ندارند.به یاد داشته باشید سه نیاز پنهان که درباره ی آن ها صحبت کردیم، نیازهایی نیستند که فقط از مردها داشته باشیم. این ها نیازهای عمومی زن ها محسوب می شوند. شاید تشخیص دهید که احساس ارزشمند بودن نمی کنید.در این گونه مواقع چه کار می توانید بکنید؟ از خود بپرسید به اهدافی دست یافته اید که برای خود قرار داده بوده اید یا خیر.شاید لازم باشد فهرستی از تمامی چیزهایی که در خود ارزشمند می دانید، تهیه کنید. شاید دستیابی ها و موفقیت های خود را با دوستان تان در میان نگذاشته اید تا پاسخی مثبت و کافی را که استحقاقش را نیز دارید، دریافت کنید. می توانید به یکی از دوستان خود زنگ بزنید و پیشرفت های خود را با او در میان بگذارید. خواهید دید که سریعاً حالتان بهتر خواهد شد.
هر چه بیشتر با نیازهای پنهان خود آشنا شوید، بیشتر به آن ها احترام خواهید گذاشت و بیشتر تلاش خواهید کرد تا آن ها را
برآورده سازید.بدین ترتیب می توانید آن نوع از زندگی را که استحقاق آن را دارید، برای خود ایجاد کنید.


راز ارتباطی


راز ارتباطی

زن ها همواره با ذکر جزئیات همه چیز را بیان می کنند
داستان زیر داستانی واقعی است که یکی از بهترین دوستانم آنجلا درباره ی مکالمه ای که با نامزدش هوارد داشته است برایم تعریف کرد.
آنجلا به اصرار گفت:«باید این داستان رو حتماً توی کتابت ذکر کنی.» پس از آن که آن را برایم شرح داد با کمال میل موافقت کردم.
یک شب آنجلا و هوارد در یک رستوران درجه یک و گران قیمت نیویورک مشغول صرف شام بودند. پیشخدمت شامی را که هر یک از آن ها سفارش داده بودند آورد و روبه رویشان گذاشت. آنجلا به هوارد می گوید بیا پیش از آن که شروع کنیم یک آرزویی بکنیم.
«باشه با آروزی خوشبختی برای هر دویمان.» هوارد این را می گوید و شروع به خوردن می کند.
آنجلا شکایت می کند:«هوارد. این که نشد! این طوری قبول نیست.»
«چرا؟ مگه چه اشکالی داشت؟»
«این خیلی رسمی و غیر رمانتیک بود. باید کمی رمانتیک تر و صمیمانه تر باشه.»
هوارد آهی می کشد و می گوید: باشه، بیا دوباره شروع کنیم. عزیزم، با آرزوی خوشبختی و موفقیت های بسیار!»
آنجلا می پرسد: «یعنی چه؟ این که فرقی نکرد!»
هوارد با بی صبری و عصبانیت پاسخ می دهد:«چه می دانم یعنی چه. تو را به خدا دست بردار. مثل این که می خواهیم شام بخوریم. اصلاً این اداها برای چیه؟»
«این اداها برای اینه که تازه نامزد شدیم و اولین شامی که با هم می خوریم باید یه کمی رمانتیک باشه. تو باید به زنی که دوستش داری و می خواهی باهاش ازدواج کنی حرفهای زیبا و شاعرانه بزنی تا احساسات خوبی بهش بدی.»
هوارد با حالتی مسخره می پرسد: «باشه، بسیارخوب، باید چه چیزهایی بگم؟ تو بهم بگو.»
آنجلا پاسخ می دهد: «خب، دوست دارم بشنوم.عشق من از این که با تو هستم خیلی خوشبختم.تو احساسات خوبی را در من زنده می کنی. نمی تونم زندگی ام را بدون تو تصور کنم.تو فوق العاده ترین زن دنیا هستی. من فقط تورا می خوام.نه هیچ زن دیگه ای رو.هیچ وقت نمی تونستم تصور کنم که روزی تا این حد عاشق باشم.»
هوارد کارد و چنگال خود را برمی دارد.قلب آنجلا در هیجان شنیدن آنچه منتظرش است در سینه اش می تپد.هوارد لبخند بزرگی می زند ومی گوید:«ایضاً! همون چیزهایی که تو گفتی!؟» این را می گوید و شروع به خوردن غذا می کند.
همین که آنجلا داستان را به پایان برد از او پرسیدم: «شوخی می کنی؟»
با اعتراض گفت: «نه اصلاً. خیلی هم جدی می گم.»
از او پرسیدم: «تو چیکار کردی؟»
«توی چشمهایش نگاه کردم.کارد و چنگالم رو برداشتم و گفتم: "قربونم بری!؟"»
تمام مدتی که آنجلا آنچه را که اتفاق افتاده بود برایم تعریف می کرد از خنده دل درد گرفتم.زیرا داستان آن ها شرح مطلوب تفاوت های ارتباطی مردها و زن ها بود. مضاف بر آن به طرزی مطلوب دومین راز ارتباطی درباره ی زن ها را به تصویر می کشید.زن ها همیشه همه چیز را با ذکر جزئیات می خواهند.ما همیشه دوست داریم همه چیز را با جزئیات آن بشنویم و هنگامی که چیزی را به دیگران توضیح می دهیم خودمان هم همه ی جزئیات را ذکر می کنیم.هرچه جزئیات بیشتری را با ما در میان بگذارند، چه بهتر!
گرچه مردها بسیار متفاوت هستند. بیشتر مردها تبادل اطلاعات را به حداقل ممکن کاهش می دهند. تنها نتیجه ی نهایی را اعلام می کنند.بنابراین از ذکر جزئیات خودداری می کند و به جای آن یک دید کلی اجمالی ارائه می دهند و از ما نیز می خواهند که همین طور باشیم و فقط به ارائه یک دید اجمالی بسنده کنیم. برای نمونه:
*هنگامی که نامزدمان می گروید ناهار را با یکی از دوستانش خورده است می پرسیم:«کجا غذا خوردید؟ به کدام رستوران رفتید؟ چی سفارش دادید؟ درباره چه چیزی صحبت کردید؟ «بدین معنا که طالب جزئیات هستیم. این در حالی است که چنانچه ما به او گفته بودیم ناهاررا با یکی از دوستانم خورده ایم، او تنها می گفت:«چه جالب!»
*هنگامی که شوهرمان درباره ی روزی که پشت سر گذاشته ایم، می پرسد تمام جزئیات را به او می گوییم: «کجا رفتیم. با کی تلفنی صحبت کردیم. چه افکاری داشتیم و هر چیزی که فکرش را بکنید. (البته او از شنیدن این همه جزئیات خوشحال نمی شود!) اما هنگامی که ما از او درباره ی روزی که پشت سر گذاشته است می پرسیم فقط می گوید:«بد نبود.»
منشأ این تفاوت ها همانگونه که قبلاً نیز دیدیم به این مربوط می شود که مردها هدف مدار و زن ها فرآیند مدار هستند. برای مردها هدف از مکالمه و گفت و گو تبادل اطلاعات و داده های مربوط، مناسب و بجاست در حالی که هدف از مکالمه و گفت و گو برای زن ها صرفاً خود حرف زدن و صحبت کردن است. بنابراین در میان گذاشتن جزئیات افکار، احساسات و تجربیات برای ما زن ها روشی است که به وسیله ی آن ارتباطات کوچک و بسیاری را میان خود و مرد زندگی مان برقرار می کنیم.تبادل جزئیات همچنین همان روشی است که زن ها برای برقرار کردن ارتباط میان خودشان نیز از آن استفاده می کنند. ما زن ها با تبادل اطلاعات و داده ها با یکدیگر پیوندهایی صمیمی میان خود و دیگران ایجاد می کنیم. اما چنانچه به مکالمه ی میان دو مرد گوش فرا دهید با تصویری کاملاً متفاوت رو به رو خواهید شد. پیش از هر چیز این دو از کلمات بسیار محدودتری استفاده می کنند. جملات کلی تر، تعمیم یافته تر و به لحاظ محتویات مشخص تر و خاص تر و واضح تر هستند.
تنها با همین مقدار حرف زدن هدف شان تأمین شده است و هر چه را که باید به هم گفته باشند گفته و شنیده اند و این مکالمه معمولاً بسیار کمتر از مکالمه ی مشابه میان دو زن طول خواهد کشید.
اما هرگاه یک مرد و زن با هم به گفت و گو می نشینند، بیشتر اوقات نتیجه ی زیر حاصل می شود:
زن فکر می کند مرد به اندازه ی کافی صحبت نمی کند.
مرد نیز فکر می کند که زن بیش از حد لزوم صحبت می کند.
این درست همان اتفاقی بود که میان آنجلا و هوارد افتاده بود. از نظر هوارد آروزی خوشبختی پیش از شروع به صرف شام کافی بود. اما آنجلا به جزئیات بیشتری نیاز داشت. او می خواست از احساسات هوارد در آن لحظه ی بخصوص، به دلیل این که چرا به آنجلا عشق می ورزد و جزئیات و شاخص هایی که لحظه ای صمیمی را میان آن دو می آفریند، بشنود. پرواضح است که «ایضاً» همان چیزی نبود که او منتظرش بود!

اشتباه مردها:

در زیر یکی از مشکلات بزرگ ناشی از عدم شناخت و آگاهی مردها از این راز ارتباطی آورده شده است، شما مردها تلاش های ما را مبنی بر به حرف کشیدن شما به بازجویی و «سین جیم» کردن تعبیر می کنید و از این عادت زن ها در ارائه ی جزئیات بسیار به هنگام صحبت کردن خسته می شوید و سپس ما را موجوداتی «وراج» تلقی می کنید. سپس با اشتباهات زیر از خود واکنش نشان می دهید:
*هنگامی که هنوز مشغول حرف زدن هستیم، وسط حرف های ما می پرید و صحبت های ما را قطع می کنید.
*با بی حوصلگی و بی تفاوتی به صحبت های ما گوش می دهید.
*از سؤالات بسیاری که از شما می پرسیم، تحریک پذیر و عصبانی می شوید.


آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

مردها به غلط علاقه مفرط زن ها به جزئیات و زیر و بم های زندگی شوهر خود را به «بازجویی» و «بازپرسی» و نیز تجاوز به خلوت شخصی او و ذکر جزئیات بسیار به هنگام صحبت کردن را هدر دادن وقت تعبیر می کنند. به جای آن که درک کنند هدف از این تلاش های ما تنها برقراری ارتباط با آن هاست.
مردان عزیز:هنگامی که فکر می کنید ما زن ها زیاد حرف می زنیم و یا سعی داریم شما را وادار کنیم زیاد حرف بزنید، از یک نکته غافل مانده اید. ما با این کار فقط سعی داریم عشق بیشتری به شما بورزیم. صمیمیت بیشتری میان خود و شما ایجاد کنیم و پیوندهای موجود میان خود و شما را هر چه مستحکم تر کنیم.

راه حل:

ما زن ها از شما مردها توقع نداریم به اندازه ی ما به جزئیات مربوط به هر موضوع علاقه مند باشید یا پا به پای ما افکار و احساسات خود را با ذکر جزئیات بسیار ابراز کنید اما برای هرگونه تلاشی در این زمینه از خود به خرج دهید از شما قدردانی خواهیم کرد.
01 هنگامی که جزئیات مربوط به چیزی را با شما در میان می گذاریم، سعی کنید با عشق و محبت به ما گوش کنید. ما می دانیم چنانچه فرزند کوچک مان درباره ی روزی که پشت سر گذاشته است با ذکر جزئیات یک مسابقه ی مهم را برای تان تعریف می کرد، با توجه و علاقه ی فراوان به تمامی سخنان او گوش می کردید.به جای آن که حرص بخورید و ما را به پرچانه بودن متهم کنید به این واقعیت دقت کنید که ما چقدر سعی داریم به شما نزدیک شویم و خودمان، افکار و احساسات مان را با شما سهیم شویم.
02 هنگامی که خودتان با ما صحبت می کنید سعی کنید جزئیات بیشتر را داوطلبانه با ما در میان بگذارید.به خود یادآوری کنید که ما سعی نداریم شما را ناراحت یا عصبانی کنیم، بلکه فقط سعی داریم صمیمیت تولید کنیم. هر چه به لحاظ احساسی و عاطفی احساس نزدیکی بیشتری به شما داشته باشیم تمایل بیشتری به نزدیکی جسمانی و جنسی با شما داریم و هرگاه زمان مناسب فرا رسیده باشد!.... نیز خواهیم داشت.

راز ارتباطی (4)

زن ها از حرف زدن و صحبت کردن به عنوان روشی برای تخلیه ی تنش های خود استفاده می کنند.
*همسرتان همین الان تلفنی با مادر خود مشاجره کرده است و بسیار ناراحت و عصبانی است. فوراً به اتاق خواب وارد می شود و می خواهد همه چیز را از سیر تا پیاز برای شما تعریف کند.
*نامزد/همسرتان با یکی از مشتری ها جلسه ی سخت، طولانی و طاقت فرسایی را پشت سر گذاشته است و به هنگام بازگشت به خانه در تاکسی تلفن همراه خود را برمی دارد تا حسابی با شما درد دل بکند.
*همسرتان از اینکه قرار است خانه تان را بفروشید و به خانه ی دیگری نقل مکان کنید عصبی، ناراحت و مضطرب است. درست پیش از آنکه شب خواب تان ببرد، مجدداً شروع به صحبت می کند و مزایا و مضرات این کار برای بیستمین بار برای شما برمی شمارد.
آمار و ارقام نشان می دهند که طول متوسط عمر زنان بیشتر از مردان است. به عقیده ی من یکی از دلایل این موضوع آن است که زن ها خیلی حرف می زنند.البته شوخی می کنم. اما ممکن است حقایقی هم در این فرضیه ی من وجود داشته باشد. به این معنا که ما زن ها به هنگام اضطراب و تنش روشی را به کار می بریم که بیشتر مردها از آن بی بهره اند.ما درباره ی آنچه آزارمان می دهد، صحبت می کنیم و بدینوسیله استرس و تنش خود را تخلیه کرده، احساس بهتری پیدا می کنیم.
حرف زدن یکی از طبیعی ترین روش هایی است که زن ها برای مقابله با اضطراب به کار می برند.گاهی اوقات یک چیز را بارها و بارها بیان می کنیم.
ترس ها، نگرانی ها، عصبانی ها و رنجش هایمان را.گاهی اوقات برای دومین، سومین، دهمین یا بیستمین بار (چنانچه لازم باشد!) این کار را تکرار می کنیم تا سرانجام مجدداً احساس آرامش کنیم و نگرانی هایمان برطرف شوند.زن های دیگر این عادت ما را می فهمند و درک می کنند و آنها هرگز به ما نمی گویند: «آیا درباره ی همین موضوع دیروز صحبت نکردیم؟» یا «چند بار می خوای یک موضوع را هی تکرار کنی؟ همان بار اول شنیدم که چی گفتی!؟»
این درحالی است که مردها همیشه این راز ارتباطی درباره ی زن ها را درک نمی کنند.این بدان جهت است که مردها تنش خود را به روشی کاملاً متفاوت تخلیه می کنند.بیشتر زن ها نگرانی های خود را «بیرون ریز» می کنند در حالی که مردها آن را فرو می خورند و به درون خود می ریزند. مردان عزیز: بنابراین هنگامی که نامزد/همسرتان مکرراً درباره ی نگرانیها و ناراحتی هایش با شما صحبت می کند به اشتباه چنین نتیجه گیری می کنید که به مراتب ناراحت تر و نگران تر از آنیم که در واقع هستیم.

اشتباه مردها:

همانگونه که قبلاً نیز گفتیم مردها چنین فرض نمی کنند که چون ما زن ها صحبت درباره ی نگرانی های خود را بارها و بارها تکرار می کنیم پس لزوماً هیچ پیشرفتی درحل و فصل آنها نکرده و احساسات مان بهتر نشده اند.اما این واقعیت ندارد.درواقع نقطه ی مقابل این فرضیه صحت دارد.


باور غلط (2) حفظ و نگهداری زن ها مشکل است


باور غلط (2) حفظ و نگهداری زن ها مشکل است

«حفظ زن ها خیلی کار می بردـ واقعاً آدم را خسته می کند.»
«زن ها خیلی سفت و سخت و پرتوقع هستند.»
«رابطه با زن ها مشکل است.»
فکر می کنم کمتر زنی باشد که این باور غلط را در مقطعی از ازدواج خود توی سرش نکوبیده باشند: «اوه، خیلی سخت و دشواره. فکر نمی کردم با تو بودن اینقدر کار ببره. ما یکی که بریدیم!» این جمله ما را خرد می کند. پیش خودمان فکر می کنیم:«آیا حق با اوست؟ آیا من براستی اینقدر پرتوقع و غیر قابل تحمل هستم؟»
قبل از آن که سؤال فوق را پاسخ گوییم، بگذارید ببینیم منظور واقعی مردها هنگامی که می گویند حفظ و نگهداری ما مشکل است، چیست.
*ما از مردها توقع داریم با ما صمیمی باشند.
*ما از مردها توقع داریم افکار واحساسات شان را با ما درمیان بگذارند .
*ما از مردها توقع داریم برایمان وقت بگذارند.
*ما از مردها توقع داریم با مشکلاتی که داریم رو به رو بشوند و از حل و فصل آن ها سر باز نزنند.
*ما از مردها توقع داریم آن ها نیز مانند ما روی رابطه مان کار کنند.
ممکن است مردی لیست بالا را بخوان و بگوید: «ببین، منظور من همین بود.ببین زن ها چقدر پرتوقع هستند!خیلی زحمت دارد.» اما دراین باره من با شما موافق نیستم.این توقعات، توقعات فوق العاده و نامعقول زن های پرتوقع و پرزحمت نیست، بلکه ملزومات زیربنایی و اساس هر رابطه ی سالم و صمیمی میان هر دو انسان است.
این همان جایی است که مردها به بیراهه می روند. بدین معنا که به توقعات و نیازهای طبیعی رابطه به گونه ای از خود واکنش نشان می دهند که گویی توقعاتی غیرطبیعی، غیرمنطقی و غیر واقع بینانه هستند.
باور غلط:حفظ و نگهداری زن ها مشکل است.
واقعیت:حفظ و نگهداری روابط صمیمی مشکل است.
پس در واقع این زن ها نیستند که حفظ و نگهداریشان مشکل است، بلکه این روابط ـ دست کم روابطی که منعکس کننده ی صمیمیت واقعی، دوستی و رشد شخصی باشدـ است که حفظ و نگهداری اش مشکل است.روابط موفق به هیچ وجه ساده نیست. بلکه بسیار هم دشوار و مشکل است و مستلزم کار و تلاش.اما ارزش این سختی ها را نیز دارد.
چنانچه کمی بیاندیشید، خواهید دید هر آنچه در زندگی ارزشمند است مستلزم کار و زحمت بوده است.از خانه ی مطلوبتان گرفته یا فرزندان یا بدنتان و شغل و حرفه ای که دارید. تمامی اینها مستلزم صرف وقت بسیار، توجه، تلاش و حفظ و نگهداری هستند.فکر نمی کنم مردی وجود داشته باشد که با این گفته مخالف باشد.زیرا می داند هر آنچه به راستی ارزشمند است مستلزم مراقبت و محافظت است.
مردان عزیز:تصور کنید یک ماشین کورسی دارید. ماشین زیبایی که مدتهای طولانی رؤیایش را در سر می پروراندید.
آیا هرگز شکایت می کنید که:«این ماشین هم که همه اش زحمت است. هر چند روز یکبار بنزین می خواهد. مرتب باید روغن آن را وارسی کنی، باد لاستیکها را تنظیم کنی و تازه اگر آن را نشویید، بسیار بدنما به نظر می رسد. اصلاً چرا آن را خریدم؟ زحمت زیادی برای خود درست کردم؟»
نه البته که این چیزها را نمی گویید. زیرا می داند ماشین خوب مراقبت و رسیدگی خوب هم می خواهد تا سالم بماند و خوب کار کند.
خب، روابط هم همین طور. روابط مستلزم توجه، کار و زحمت هستند تا سر پا و سالم بمانند. زنها به غریزه اینها را می دانند. به همین دلیل است که شمارا تشویق می کنند یا از شما می خواهند و یا حتی شما را مجبور می کنند که ارتباط برقرار کنید، صحبت کنید، افکار و احساسات تان را بیان کنید، صمیمی باشید و...ما زن ها می دانیم که حفظ و نگهداری روابط مشکل است.به همین دلیل به کمک شما احتیاج داریم تا روی آن کار کنیم، تا همیشه در بهترین و مطلوب ترین وضعیت خود باشد.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
زن ها استانداردهای بالایی برای روابط صمیمی خود دارند. نه از آن رو که ایرادگیر و پرتوقع هستند، بلکه از آن رو که عمیقاً متعهد و پای بند عشق خود بوده می خواهند که موفق باشند.
برخی از مشکلات ناشی از باور غلط (2)این ها هستند:
*مردها از این باور غلط به عنوان بهانه ای برای کار نکردن بر روی رابطه استفاده می کنند.
هنگامی که مردها زنی را به این بهانه که حفظ و نگهداری او مشکل است از سر باز می کنند، در واقع این پیام را به او می دهند که می خواهند از زیر کل رابطه و مسئولیت های آن شانه خالی کنند. گویی با گفتن این جمله که حفظ نامزد/همسرشان مشکل است می خواهند خود را از گوش دادن به نظرات او یا وقت گذاشتن برای او یا تلاش برای ایجاد و حفظ صمیمیت با او راحت و خلاص کنند.مردان عزیز: می دانم همواره حفظ و نگهداری یک رابطه موفق کار ساده ای نیست، اما همان گونه که بارها نیز گفته ام و خواهم گفت ارزش آن را خواهد داشت.

واقعیت مربوط به باور غلط (2)

زنی که حفظ و نگهداری او مشکل است، زنی است که متعهد و پای بند عشق است. مردان عزیز: چنانچه خواهان رابطه ای فوق العاده با زنی هستید، که متعهد و پای بند عشقش به شماست راهی ندارید جز این که از وقت و انرژی خود مایه بگذارید تا رابطه خود را با او حفظ کنید. البته، چنانچه صریح و بی پرده باشیم، زن هایی نیزوجود دارند که اهمیت زیادی به صمیمیت یا کیفیت رابطه و اینجور حرف ها نمی دهند، بلکه تنها یک پدر یا یک «والد»می خواهند که برایشان ایفای نقش کند. چنانچه دوست دارید با چنین زنی باشید، احتمالاً بهره زیادی نخواهید برد تا وقتی که صورت حساب ها را می پردازید و در مواقع ضروری ظاهر می شوید، با مشکلی نیز مواجه نخواهید شد، اما واقعیت این است که چیز ارزشمندی به دست نخواهید آورد و در واقع خود را از عشق، شادی و اعجازی که عشق واقعی می تواند برایتان به ارمغان آورد، محروم می کنید.


باور غلط (3) زن ها می خواهند آدم را همیشه تحت کنترل داشته و همه


باور غلط (3) زن ها می خواهند آدم را همیشه تحت کنترل داشته و همه جا آن ها را تعقیب کند. 

«محال است زن ها نسبت به چیزی بی خیال شوند.آنقدر به آدم گیر می دهند تا سرانجام کاری را که می خواهند، برای شان انجام دهید.»
«همیشه همه چیز باید مطابق میل زن ها باشد و گرنه ناراحت می شوند.»
«زن ها دوست دارند از آدم یک نوکرـ بله قربان گو، زن ذلیل ـ بسازند.»
این ها نمونه های از مورد علاقه ترین شکایت های مردها از ما زن ها و در عین حال همان هایی هستند که بیش از هر چیز ما را ناراحت می کنند: این که ما زن ها کنترل گر و فریب کار هستیم و تلاش های ما در جهت بهبود و اصلاح روابط مان، تنها تلاش هایی موذیانه برای کنترل و بهره کشی از مرد زندگی مان است.
ماجرا از این قرار است:مردها تلاش ما برای سازمان دهی، برنامه ریزی و حل مشکلات را می بینند و سپس آن را به اشتباه به عنوان تلاشی از جانب ما برای کنترل کردن مردها و بهره کشی از آن ها تعبیر می کنند.
باور غلط:زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند.
واقعیت:زن ها می خواهند کمک کنند، ایفای نقش کنند، بهبود ببخشند، ارتقاء دهند و به حساب آورده شوند.
به یاد داشته باشید:به طور معمول نیت واقعی زن ها این نیست که مردها را کنترل کنند. زن ها در واقع می خواهند آنچه را در توان دارند از روی عشق به شما و رابطه ارائه دهند. حال به هر شکل که می خواهد باشد:سازمان دهی نظرات، پیشنهادها، جایگزین ها و... هنگامی که مرد این تلاش زن را به معنای تلاش برای مغلوب کردن یا کنترل او تعبیر می کند، در واقع یکی از اساسی ترنی جلوه ها و نمودهای عشق زن نسبت به خود را پس زده است.
چه چیزی در نتیجه ی این باور غلط عاید مردان می شود؟
*مردها بدینوسیله احساسات و کرده های خود را پنهان می کنند.
جک، روزهای سختی را در شغل جدید خود می گذراند. محیط کار جدید او به مراتب پراسترس و دشوارتر از شرکت قبلی او است. به طوری که حتی پس ازگذشت چندین هفته هنوز احساس نمی کند که در شغل جدید خود جا افتاده است. هرشب خسته و کوفته و افسرده به خانه می رسد، اما هنگامی که همسرش الن از او می پرسد موضوع چیست، چیزی به او نمی گوید و فقط به طرزی مبهم و ناواضح زیر لب شکایت می کند که روز بدی را پشت سرگذاشته است.
الن، جک را از نوجوانی هنگامی که چهارده پانزده ساله بودند، می شناسد و به خوبی می داند که از وقتی جک شغل جدید خود را شروع کرده است بسیار مضطرب به نظر می رسد.هفته ها می گذرد و الن همچنان منتظراست چیزی از جک بشنود،اما تمامی درخواست های او در این رابطه تنها با سکوت او مواجه می شوند،نهایتاً دیگر تحمل نمی کند و یک شب پیش از شام موضوع را پیش می کشد:
«جک،می دانم که از شغل جدید راضی نیستی و من فکری دارم که می تواند به تو کمک کند.پسرخاله ام بیل، در شرکت بزرگی کار می کند که مشابه شرکت توست، بار اول که او هم در آن جا شروع به کار کرد بامشکلاتی نظیر مشکلات تور رو به رو شده بود.شاید اگر به بیل زنگ بزنی و با او صحبت کنی به تو کمک کند تا بتوانی با شرایط کنار بیایی.این فکر را هم کردم که اگر آخر هفته ها من پسرها را به تمرین فوتبال ببرم تو وقت بیشتری داشته باشی تا در خانه کار کنی.»
الن سخت نگران شوهرش است و تنها نیت او این است که به او کمک کند تا اوضاع بهتر شود. اما ازعصبانیت شوهرش در حیرت می ماند:
«خدای من، الن، آیا می توانی کاری به کار من نداشته باشی و مرا به حال خودم بگذاری؟ مگرمجبوری توی همه چیز از جمله کار و شغل من هم دخالت کنی؟ خیلی دوست داری تک تک حرکات را کنترل کنی، اینطور نیست؟»
داستان از این قرار است که جک تلاش الن برای کمک و حمایت از او و بهبود شرایط کاری اش را با تلاش او مبنی برکنترل کردن خود اشتباه گرفته است.
*مردها بدین شکل احساس می کنند که همه ی کارها را خودشان به تنهایی انجام داده اند.
یی از رایج ترین شکایت های زن ها از مرد زندگی شان آن است که بیشتر مردها،در فرآیند تصمیم گیری خود زن ها را دخالت نمی دهند.به یاد دارم زنی می گفت:«هنگامی که شوهرم تصمیمی می گیرد و تا لحظه ی آخر که آن را عمل کرده است چیزی به من نمی گوید، احساس می کنم که به حساب نیامده ام.»از آن جا که زن ها از این احساس بیزارند پس تلاش می کنند تا خود را به نحوی در جریانات زندگی همسرشان وارد کنند.بدین معنا که سؤال می پرسند و راه حل ارائه می دهند.مشکل زمانی آغاز می شود که مرد علاقه و کمک ما را به معنای تلاشی برای مداخله یا به دست گرفتن کنترل اوضاع و سلطه جویی تعبیرمی کند.
زن ها دوست دارند با شوهرشان مثل یک تیم باشند. هر گاه از همسرمان درباره ی مسائل و مشکلات اش جویا می شویم یا کمکی ارائه می دهیم، به این دلیل نیست که می خواهیم او را کنترل کنیم،بلکه از آن روست که می خواهیم ما نیز شرکت داشته باشیم.نیاز نداریم که همیشه
تصمیم نهایی را ما بگیرم یا حرف آخر را ما بزنیم،بلکه تنها دوست داریم ما نیز به بازی گرفته شویم و در آن شرکت داشته باشیم.
متأسفانه این نیاز ما زن ها مبنی براینکه دخالت داده شویم با این نیاز مردان مبنی بر اینکه همه چیز را خودشان به تنهایی انجام دهند (تا احساس قوی بودن و مستقل بودن کنند)در تقابل و برخورد زیادی قرار گرفته است. گویی مردان چنین باوردارند که چنانچه کمکی دریافت کنند به این معناست که ضعیف هستند.لذت به راحتی دست رد به سینه نامزد/همسرشان می زنند و او را متهم می کنند که کنترل کننده یا سلطه جو هستند.سپس به تنهایی دست به کار می شوند تا بدین وسیله احساس مستقل بودن و خودمختار بودن کنند.

واقعیت مربوط به باور غلط (3)

مردان عزیز:لطفاً توجه داشته باشید که اولویت اول ما در زندگی عشق است نه کنترل کردن و سلطه جویی. اگر شما را ناراحت ببینیم دوست داریم به شما کمک کنیم. چنانچه متوجه شویم با مشکلی مواجه هستید، دوست داریم کمک کنیم راه حلی بیابید.اگر ببینیم که مراقب خود نیستید، دوست داریم محبت، علاقه و حمایت خود را ارائه دهیم. هنگامی که می بینیم نگرانی وجودتان را فرا گرفته است دوست داریم خود را شرکت دهیم تا احساس نکنید تنها هستید. چرا این کارها را می کنیم؟ نه از آن رو که می خواهیم شما را کنترل کنیم یا بر روی شما سلطه داشته باشیم، بلکه از آن رو که شما را دوست داریم و به شما عشق می ورزیم!